وبلاگ :
به تو
يادداشت :
شايد جرعه اي ديگر
نظرات :
0
خصوصي ،
1
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
افسانه اي خموش درآغوش صدفريب
« شرابي کهنه در رگهاي من جاريست؛
دو چشمم مست، رنگم سرخ عنابي ست،
شبي مرموز و پائيزي است ... »
تا از "اصول عقل" توان سرخ رو شدن
رنگين مساز چهره به گلگونه ي شراب
جادوگرست دختر رز، دست ازو بشوي
زان بيشتر که سرزند از مغرب آفتاب !
(و خنک آن که با "عقل سرخ سهروردي" چهره را تا نهايت سرخ شدن تفت بدهد!)