• وبلاگ : به تو
  • يادداشت : ايستگاه
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ققنوس 

    هيچ وقت توي زندگيم مثل اينروزها احساس تنهائي نکرده بود،

    ديگه هيچ چيز و هيچ کس نميونه ارومم کنه.

    آدم هرچي بيشتر ميفهمه بيشتر عذاب ميکشه،يادته اونروزها رو!!

    حالا که فکر شو ميکنم ميبينم چقدر بي درد بوديم و راحت نسبت به الان(ده يازده سال پيش رو ميگم)،دلم تنگ شده براي اون لحظه هاي دور هم بودنمون ،تمرينامون ،دلم تنگ شده براي اينکه دوباره صداي زنگ شتر زدن گروه روي اعصابم راه بره ،دلم تنگه ...

    دلم تنگ شده براي اون معصوميتهاي از دست رفته ،براي قهر هامون و آشتي هامون براي اينور اونور رفتن و اجراهامون، براي اينکه يکي بياد همش بهمون گير بده و از کوک سازهامون ايراد بگيره و ما هم پشت سرش نخود خورون راه بندازيم ،

    مينوي تو اينروزها خيلي دلتنگه خيلي ....

    يه بغض غريبي گلومو گرفته ديگه ساز زدن هم آرومم نميکنه.

    خيلي دلتنگم خيلي..

    هر که خوبي کرد زجرش ميدهند

    هر که زشتي کرد اجرش ميدهند

    *

    باستان کاران تباني کرده اند

    عشق را هم باستاني کرده اند

    *

    هرچه انسانها طلايي تر شدند

    عشق ها هم موميايي تر شدند

    *

    اندک اندک عشق بازان کم شدند

    نسلي از بوزينگان آدم شدند!

    ناگهان آيينه شد مردي كه قيصر بود نامش...