وبلاگ :
به تو
يادداشت :
چشم خيس
نظرات :
0
خصوصي ،
2
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
افسانه اي خموش درآغوش صدفريب
گفت با بـلبـل قفس زاغي
از چه افتاده دور از باغي؟
تو که کاري نداشتي به کسي
پس چـرا پـاي بند اين قفسي ؟
گفت چون مرغکي هنرمندم
دست گردون فکنده در بندم
چون تو گر زشت و بي هنر بودم
ايــمـن از فـتـنــه ي بــشـر بـودم
اين چنين است شيوه ي ايام
زاغ در بــاغ و بـلـبـل انــدر دام
چشم تنگ تو کور باد اي چرخ!
روشـنـي از تو دور باد اي چرخ
که همه کارهاي تو ننگ است
هر هنرمند از تو دلتنگ است !