سلام خانومي كجايي حاجي حاجي مكه!
من اپ كردم منتظرم يه سري بزن
سلام خانمي كجاي حاجي حاجي مكه!
منم اپ كردم يه سري بزن خوشحال ميشم
سلام
شعر قشنگي است..فقط به نظر مي آيد اين قسمت نابودي اميد برگرداندن جسم است به جان يك جوري سكته دارد يعني از نظر فرم بيان با بقيه هم خواني ندارد..در مورد جسم وجان جسارتا فكر مي كنم جسم را در جسم بايد جست و جان را در جان اگر چه اين هر دو با هم پيو سته اند و جسم معبر جان است نمي دانم اين حكايت عطار را خواند ه ايد يانه؟:اهل ليلي مجنون را بسي
در قبيله ره نداندندي همي
داشت چوپاني در آن صحرا نشست
پوستي بستد ازو مجنون مست
سرنگون شد پوست اندر سر فكند
خويشتن را كرد همچون گوسفند !
.......سوي ايلي ران رمه من در ميان
تا بيابم بوي ليلي يك زمان.......
اگر نخواند ه ايد يك نگاهي به منطق الطير بيندازيد اين ارتباط را در اين حكايت خيلي ظريف نشان داده است. از توجه شما به پل سپاسگزارم.
با آرزوي موفقيت براي شما