وبلاگ :
به تو
يادداشت :
تو من
نظرات :
0
خصوصي ،
4
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
ققنوس
دل مست و ديده مست و تن بيقرار مست
جاني زبون چه چاره کند با سه چار مست
؟
تلخست کام ما ز ستيز تو
،
اي فلک
ما را شبي بر آن لب شيرين گمار
،
مست
يک شب صبح کرده بنالم بر آسمان
با سوز دل ز دست تو
،
اي روزگار
،
مست
اي باد صبح
،
راز دل لاله عرضه دار
روزي که باشد آن بت سوسن عذار مست
از درد هجر و رنج خمارش خبر دهم
گر در شوم شبي به شبستان يار مست
سر در سرش کنم به وفا
،
گر به خلوتي
در چنگم اوفتد سر زلف نگار
،
مست
لب برنگيرم از لب يار کناره گير
گر گيرمش به کام دل اندر کنار
،
مست
يکسو نهم رعونت و در پايش اوفتم
روزي اگر ببينمش اندر کنار
،
مست
ميخانه هست
،
از آن چه تفاوت که زاهدان
ما را به خانقاه ندادند بار مست
؟
ما را تو پنج بار به مسجد کجا بري
؟
اکنون که ميشويم به روزي سه بار مست
از ما مدار چشم
سلامت
،
که در جهان
جز بهر کار عشق نيايد به کار مست
اي اوحدي
،
گرت هوس جنگ و فتنه نيست
ما راي به کوي لالهرخان در ميآرمست
اوحدي