به تو
دل من می سوزد که قناری هاراپربستند که پرپاک پرستوهارابشکستند وکبوترهارا اه کبوترهارا و چه امیدعظیمی به عبث انجامید دل من در دل شب خواب پروانه شد ن می بیند مهردرصبح دمان خرمن خواب مرامی چیند وای باران باران شیشه پنجره راباران شست ازدل من اماچه کسی نقش تراخواهدشست آسمان سربی رنگ من درون قفس سرداتاقم تنگ می پردمرغ نگاهم تادور وای باران باران پرمرغان نگاهم راباران شست . حمید مصدق
نوشته شده در پنج شنبه 90/11/6 ساعت
6:33 عصر توسط جاری در تمام لحظه ها| نظرات ( )
قالب وبلاگ : پارس اسکین |